نمی دانم ؛ اگر آن روز ، 4 مهر شصت و هفت سال قبل ( 4 / 7 / 1324 ) تو از میان دست های به هم گره خورده ی چند دوچرخه سوار متولد نمی شدی ، من امروز بی عشق و بی نفس چه می کردم ؟؟!!
آری ، تولد تو همین قدر ساده بود ...
اینقدر ساده که شاید خود آن دوچرخه سواران هم نمی دانستند در میان مشت های به هم گره خورده ی شان ، چه عشقی در حال رویش است !!!
......تو همین قدر ساده متولد شدی و بسیار ساده تر از این ها هزاران هزار جوان، دلداده و شیفته ات شدند .
همین قدر ساده و صمیمی و عاشق !!!
از شصت و هفت سال پیش تا امروز ، همت و وفاداری و تعصب و عشق تو را به این شکوه و عظمت و افتخار و اقتدار رسانده ،
و من شیفته ی تو و شیفتگانت هستم !
فریاد می زنم تا بدانی : « تو تمام هستی منی ، همه ی زندگی و عشق منی
دوستت دارم عشق من ! »
تولدت مبارک عشق 67 ساله ی من !!